گفتمان سیاسی مدرن در مطبوعات

بارنخست در تاریخ مطبوعات کشور ، باب این گفتمان سه سال پیش در فاروم نخست مشعل گشوده شد. این گفتمان داشت در زمينه هاي تحولات سياسي کشور و قوام دوباره نهضت مترقی افغانستان با سازندگي شکل میگرفت و بر بنیاد سرمايه معنوی سیاسی روشنگران افغانستان مقیم اروپا و امریکا به مرکز تفاهم و تساند سیاسی مبدل میشد.اما دیری نگذشت که در تقابل با ولگرد ها و لاشهای سیاسی کشانیده شد. با آنکه بورد گردانند ه گی سابق فاروم عمدتا از سياست تشنج و خصومت زدايي در درون نهضت مترقی حمايت ميکرد و به نوعي در صدد آشتي با اندیشه ها و دنياي مدرن بود اما نماينده ها و پدرخوانده های اصلي اين ولگرد ها ، تنی چند از دشنامگو های ولگرد را با کارد و قمه به میدان آوردند . جلال بایانی قهرمان معر که و سردسته گروه دشنام نگار شد.
با آنکه من عضویت کدام سازمان سیاسی را ندارم اما معترفم که مهمترين سرمايه سياسي تشکيلاتي که تا کنون نیرو های مترقی افغان در خارج کشور دارند همان حرب واحدی است که شالوده آن با تقبل هزاران مشکل سالها پیش در وجود نهضت میهنی دموکراسی و ترقی افغانستان در هالند پی ریزی گردید.
با نگاه ژرف به امور سياسي و تشکیلاتی احزاب نباید دست به اعمال دشنام نگاری هایی زد که همزمان خشم دیگران را برانگيخت. خشم و عقده گشایی ولگردان برای من مهم نیست.حتا بعضا از آن لذت میرم و میخندم.
من با سياستهاي تعديل و تقویت گفتمان سالم و گسترش فرايند اندیشه سازی و آرمان پروری همنوا هستم.
در درون تمام سازمان های جدا شده از ح.د.خ.ا پریروز و حزب وطن دیروز جناح های چپ و راست وجود دارند.
سر رشته بحث را از همین جا آغاز میکنم.
نباید در برابر جناح چپ قرار گرفت و از سوي ديگر، جناح راست که به سمت مواضع سياسي و فرهنگي معامله گرانه و غیز انقلابی گرايش يافته ، از بي بندوباري فرهنگي و اندیشه یی آن نباید ناراضي بود و براي اعمال نفوذ بر سياستها و تفکرات راستی ها باید با گروههاي فشار وارد گفتمان سیاسی فاروم مشعل شد. در چنين شرايطي گروهي از راستها که به عنوان عملگرايان، مصلحت گرايان، واقع گرايان، جناح ميانه، هوا داران فن سالاران و تکنوکراتها مشهور شد ه اند راه خود را با موازيني آنها بایدجدا کرد. اين جدايي البته مبتني بر گزارهها و اصولي باشد که ما در اينجا از آنها به عنوان گفتمان سیاسی نام ميبريم. در ذيل با تاکيد بر انديشههاي مترقی پیشرو تلاش ميکنم تا مهمترين اصول و سرمايههاي گفتماني چپ افغانی و راست مدرن را مورد بررسي قرار دهم.
گفتمان رهگشا است: راست حزبی های ما بر خلاف راست بنیاد گرایان و چپ سنتي که نگرشي انقلابي به جهان و وضع کشور دارد ، راه برون رفت را تلاش براي سازندگي و توسعه ميداند. از اين رو بر توجه به دنيا و تلاش براي ساختن کشور بدون اعمال خشونت تاکيد ميکند.
تفکر اصلي من اين است که راه تداوم واقعي چپ خود مابسيار ارزشمند است، اما بايد با زهد فروشي و چپ نمایی نهضت آینده افغانستان مقابله کرد. حتي در سر آعاز مبارزات ح.د.خ.ا اين اتفاقات افتاد و رهبری بر بنیاد شناخت ساختار ها و بافت های جامعه افغانی به شدت با زهد فروشي چپ نما ها برخورد کرد.
به نظر راست حزب دیروز ما، مبارزه غير ايدئولوژيک شده است و سیاست را از عرصههاي عمومي به زاويههاي محدود خصوصي باید راند . راست ما سخت به توسعه و ترقی کشورميانديشد. لذا سعي دارد تعريفي از حضور سیاسی و ضرورت موحودیت حزب واحد ارائه کند که نه تنها مانعي فراروي توسعه نباشد بلکه حتي المقدور به کار آن بيايد. با تاکيد بر وجه آزادي خواهانه و توسعه طلبانه راست مدرن حزب ما ، بر اين باور م که مساله مهم جامعه افغانستان نه مسائل ترقی و مدرن سازی بلکه مساله گذر از عقب ماندگي های اقتصادی و فرهنگی فئودالی و قرون وسطایی است. دغدغه راست مدرن وجه تمدن سازي است. به نظر ايشان بعد از دوران بسته طالبان و نزاعهاي سه دهه اخیر و دوره جنگ، اينک فرصت فراهم شده است تا افغانستان به يکي از بزرگترين تمدنهاي جهانی تبديل شود
راست مدرن با چنين ديدگاهي نسبت به حامعه بر اين باور است که هدف مبارزه کنونی بعد از گذر از دوران سلطه مافیا سازندگي است و بايد شرايطي را فراهم کرد که چنين هدفي متحقق شود. از اين رو راست مدرن به دليل نزديکي به مدرنيسم در ميدان سياسي خواهان نوعي سياست تشنج زدايي است که توسعه اقتصادي به مقصد برسد. در منازعه ميان توسعه اقتصادي وتوسعه سياسي جانب مورد دوم را می گیرد. هر چند که در عمل تلاش ميکند تا برخي از اصول جامعه مدني را نيز بپذيرد.
راست مدرن براي ارائه يک نظام نظري منسجم تلاش ميکند تا به مولفههايي دست يابد که با سياست آرامش سازگار باشد اين اصول عمدتا در حول قانون گرايي و انضباط مدني و سياسي و بویژه قانون اساسی موجود دولت اسلامی افغانستان سامان مييابد.
ادامه دارد.
راست مدرن از حيث فرهنگي مبتني بر نوعي تساهل و آزادي فرهنگي است و از اين جهت تمايز عميقي با چپ سنتي و راست سنتي دارد. باز گذاشتن فضاي فرهنگي و رونق تئاتر، سينما و ادبيات مورد قبول اين گفتمان است و از اين رو تاکيد ميشود که نبايد با اهل قلم و هنرمندان مبارزه کرد و بايد شرايطي را فراهم کرد تا فرهنگ – البته فرهنگي که سياست آرامش را مختل نکند- به عنوان حوزه مستقل به حيات خود ادامه دهد. از اين رو، مفاهيمي مانند تهاجم فرهنگي در اين گفتمان کمتر مورد استفاده و کاربرد مييابد.
سرمايه کلامي اقتصادي: گفتمان راست مدرن بر خلاف چپهاي سنتي از اقتصاد آزاد و برخلاف راستهاي مدرن از اقتصاد صنعتي و ورود به بازارهاي جهاني و سياستهاي تعديل اقتصادي حمايت ميکند. همانطور که گفتيم در مفصل بندي عناصر گفتماني راست مدرن اولويت با اقتصاد است و لذا بعد اقتصادي از اهميت ويژهاي برخوردار ميباشد. گفتمان راست مدرن با تاکيد بر آزادي اقتصادي و اولويت توسعه اقتصادي بر ساير امور با بسياري از گفتمانهاي رقيب خود وارد منازعه سنگيني شد.
سرمايه کلامي در سياست خارجي و روابط بين الملل: گفتمان راست مدرن به دليل اولويت دادن به توسعه و سازندگي اقتصادي خواهان تدوام سياست آرامش در بيرون از مرزهاي ملي نيز بود. اين هدف به ويژه با توجه به گرايش به سوي سرمايه داري صنعتي و بين المللي از اهميت زيادي برخوردار بود. از اين رو اين گفتمان با چالشهاي زيادي از سوي گروهها و گفتمانهاي ديگر مواجه شد.
سرمايه سياسي: گفتمان راست مدرن بر خلاف گفتمانهاي چپ سنتي و راست سنتي که از پايگاههاي ديرپا و نهادينهاي در ساختار اجتماعي و فرهنگي جامعه برخوردار بودند، به دليل گرايش عملگرايانه و فن سالارانهاي که داشته است فقط براي برخي از مقامات و فن سالاران اهميت گفتماني يافت. علاوه بر اين، گفتمان راست مدرن از حيث ايدئولوژيک توان ارائه يک صورت بندي گفتماني منسجم و همخوان با اصول انقلابي را نداشت. بر اين اساس ميتوان گفت که از حيث سرمايه سياسي هم در دوره خاصي دست به انباشت قدرت زد و هم چنانکه خواهيم ديد، در ميدان قدرت از توانايي لازم براي مقابله گفتماني و عملي با ساير گفتمانها و گروهها ناتوان بود.